کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

ماه تابان

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم

روبروی چشم خود، چشمی غزلخوان داشتم


حال اگرچه هیچ نظری عهده دار وصل نیست

یک زمان، پیشامدی بودم که امکان داشتم


ماجراهایی که با من ... زیر باران داشتی

شعر اگر می شد، قریب پنج دیوان داشتم


بعد تو، بیش از همه فکرم به این مشغول بود

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!


ساده از "من بی تو می میرم" گذشتی، خوب من!

من به این یک جمله خود، سخت ایمان داشتم


لحظه ی تشییع من، از دور بویت می رسید

تا دو ساعت بعد دفنم، همچنان جان داشتم!!


... کاظم بهمنی ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

گمان نمی کنم

گمان نمی کنم این دست ها به هم برسند

دو دلشکسته ی در انزوا ... به هم برسند


کدام دست، رسیده به دست دلخواهش

که دست های پر از عشق ما به هم برسند


فلک نجیب نشسته است و موذیانه به فکر

که پیش چشم من این دو، چرا به هم برسند


شکوه عشق به زیر سئوال خواهد رفت

وگرنه می شود آسان، دو تا به هم برسند


... محمدرضا رستم پور ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

می فهمند

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند


سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین

قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند


یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند


آنچه از رفتنت آمد به سرم را ....... فردا

مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند


نه، نفهمید کسی منزلت شمس مرا

قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند


... کاظم بهمنی ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

مرا ببخش

سرت که درد نمی آید از سئوالاتم

مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم


چطور اینهمه جریان گرفته ای در من

و مو به موی تو جاریست در خیالاتم؟


بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟

نه ... مدتی است که تغییر کرده حالاتم


چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم

درست از آب در آیند احتمالاتم ... ؟


تو محشری به خدا، من بهشت گمشده ام

تو اتفاق میفتی ... من از محالاتم


چقدر ساکتی و من چقدر حرف زدم

دوباره گیج شدی حتماً از سئوالاتم


دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی

مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم


... مهدی فرجی ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

زاویه لبخند

می توانی بروی قصه و رؤیا بشوی

راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی


ساده نگذشتم از این عشق، خودت می دانی

من زمینگیر شدم، تا تو مبادا بشوی


آی ... مثل خوره این فکر عذابم می داد

چوب من را بخوری، ورد زبان ها بشوی


من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم

من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی


دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط

باید از این طرف شیشه تماشا بشوی


گره ی عشق تو را هیچکسی باز نکرد

تو خودت خواسته بودی که معما بشوی


می توانی فقط از زاویه ی یک لبخند

در دل سنگ ترین آدم ها، جا بشوی


بعد از این، مرگ نفسهای مرا می شمرد

فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی


... مهدی فرجی ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

پیوند

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و ... روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

 

مثل آن خواب، بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

 

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد، غم فرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرایندش را

 

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست، اگر پس زده پیوندش را

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

 

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرد خداوندش را

 

...  کاظم بهمنی  ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

ای کاش ...

آن شب شروع شد غزل از کوچ ایل من

در کوچه ماند، پای سراپا علیل من


یک نقطه شد به چشم من آری قبیله رفت

ماندند مردهای زیاد ... از قبیل من


گویا سپاه ابرهه بودیم ... جملگی

من مانده ای از آنهمه و نیست فیل من


من پا نداشتم بروم، سر، که داشتم

محکم نبوده است از اول دلیل من


چندی است شعر تازه سراغم نیامده است

ای کاش باز وحی کند، جبرئیل من


امشب به این نتیجه رسیدم که سالهاست

مانده است کنج موزه دنیا فسیل من


... وحید برزگر ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

نفرین نکن

وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است

حال من و تمام غزل ها گرفته است


دلشوره های خودبخود چند روز پیش

حالا چقدر یک شبه معنا گرفته است


بعد از تو جای آنهمه تاب و تب مرا

مشتی چرا و باید و اما گرفته است


این سرنوشت غمزده تاوان عشق را

روزی هزار مرتبه از ما گرفته است


حتی خدا نخواست ببیند در این جهان

کار دو عاشق اینهمه بالا گرفته است


یک لحظه چشم بستم و دیدم کسی برام

تصمیم گریه آور کبری گرفته است


حالا منم و میز و دو فنجان قهوه و ...

مردی که روی صندلی ات جا گرفته است


حرفی نمی زنم نکند برملا شود

بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است


دارد به عمق فاجعه پی میبرد دلم

نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!


... زهرا شعبانی ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

بهانه

از باغ می برند چراغانی ات کنند

تا کاج جشن های زمستانی ات کنند


پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار»

تنها به این بهانه که بارانی ات کنند


یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می برند که زندانی ات کنند


ای گل گمان مکن به شب جشن می روی

شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند



... فاضل نظری ...

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

غزل عاشقانه

دلم برای سرودن، بهانه کم دارد

و دفترم غزل عاشقانه کم دارد


قبول کن! دل مجنون من! که دیوانم،

هنوز هم دو سه دفتر ترانه کم دارد


تمام تازه به دوران رسیده ها گفتند :

که باغ یخ زده من جوانه کم دارد


ولی چگونه بخوانم به گوش این گنجشک

حیاط ما، نه درخت و نه لانه کم دارد ؟!؟


و با چه لهجه بگویم به این همه کرکس

درخت خانه ما آشیانه کم دارد ؟!؟


اگرچه دست عجولم هنوز هم خالی است

هزار تخته اگرچه زمانه کم دارد ...


بیا بیا !!! برسانم به آن حقیقت خیس

که عشق حادثه ای جاودانه کم دارد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۱۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)