در خواب هایم کودکی لجباز است
از خانه می گریزد
از مکتب می گریزد
به قهوه خانه پناه می برد
و میان دود قلیان ها گم می شود
در خواب هایم کودکی بازیگوش است
قدم می زند با من
در پارک
در خیابان
از کراچی ها پرتقال می دزدد
و مورچه ها را می خورد
در خواب هایم کودکی است
که هیچ وقت بزرگ نمی شود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۴ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"Table Normal";
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:99;
mso-style-qformat:yes;
mso-style-parent:"";
mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt;
mso-para-margin:0in;
mso-para-margin-bottom:.0001pt;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:11.0pt;
font-family:"Calibri","sans-serif";
mso-ascii-font-family:Calibri;
mso-ascii-theme-font:minor-latin;
mso-fareast-font-family:"Times New Roman";
mso-fareast-theme-font:minor-fareast;
mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin;
mso-bidi-font-family:Arial;
mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
نقطۀ
پایان
بر
شعری بلند
کلاغی
بر سر کاج.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
مرا به رد شعرم دنبال کن
من رد پا ندارم
رد درد را بگیر
و به من برس.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است
بیا که پنجرۀ رو به صبحدم باز است
ای آفتاب درخشان چه خوش درخشیدی
طلوع پاک تو در شب قرین اعجاز است
تو مهربانی خود را نثار من گردان
غلط اگر نکنم آفتاب فیاض است
ز ترکتاز حوادث دمی تغافل کرد
کبوتر دلم از آن به چنگ شهباز است
هزار بار مرا آزمودی و دیدی
حمید در ره ایران هنوز جانباز است
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
در کوی تو سرگشته شوم باکی نیست
کو دامن عشقی که بر او چاکی نیست؟
یک عاشق آزاده نبینی به جهان
کز باد بلا بر سر او خاکی نیست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان ...
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
با کیسه ای سیاه و چروکیده
از رخت های کار،
با دست های کار،
موهای کار،
ابروهای کار،
نشسته در میدان
نشسته
در
میدان
مجسمه ای از سنگ
که از بختِ بد
قلب دارد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
شبدرها ...
چنان است که چشم انتظارند
تندباد خزان را.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
بازویم را بالش سر می کنم؛
احساس می کنم که دلدادۀ خویشم
زیرِ ماهِ مه آلوده.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ای آنکه بخشیدی به خوبان روی زیبا
ای کاش می دادی کمی هم خوی زیبا!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)