کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

سید محمد مرکبیان

من آدم تنهایی بودم

با تو تنهایی ام کامل شد

تو نیمِ دیگر تنهایی منی.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

محمد عسکری ساج

زن ها وقتی می میرند

گل می شوند

این را از اعلامیۀ ترحیم فهمیدم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

علیرضا فولادی

مرگ هم یک بهانه ست

باید از خود گذر کرد

زندگی، حس یک رودخانه ست.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

سعید بیابانکی

مستی به شکستن سبویی بند است

هستی به بریدن گلویی بند است

گیسو مفشان، توبۀ ما را مشکن

چون توبۀ عاشقان به مویی بند است



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

هاوین امیریان

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

عکست رویت به مه افتاد و ...

بدن از رمق افتاد و ...

نشستم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

جلیل صفربیگی

من با تو چقدر ساده رفتم بر باد

تو نام مرا چه زود بردی از یاد

من حبۀ قند کوچکی بودم که

از دست تو در پیالۀ چای افتاد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

احمد شاملو

سکوت آب

می تواند خشکی باشد و فریاد عطش

سکوت گندم

می تواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمندانۀ قحط

همچنان که سکوت آفتاب

ظلمات است

اما سکوت آدمی

فقدان جهان و خداست

غریو را تصویر کن!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

ایرج زبردست

آن سوی جهان دهانی از همهمه نیست

از ریزش تدریجی تن واهمه نیست

آن سو نه زمان، نه سمت، اینجا که منم

شکل دگری هست که شکل همه نیست



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

وحید عمرانی

جسمم در شهرهای شلوغ

و روحم در بیشه های دور

زندگی این گونه به سر شد

گویی نبودم هرگز

چون جایی که می باید نبودم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

کلیم کاشانی

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من

می کشد خار در این بادیه دامان از من

 

با من آمیزش او الفت موج است و کنار

روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

 

قمری ریخته بالم، به پناه که روم؟

تا به کی سر کشی ای سرو خرامان از من

 

به تکلم به خموشی به تبسم به نگاه

می توان برد به هر شیوه دل آسان از من

 

نیست پرهیز من از زهد، که خاکم بر سر!

ترسم آلوده شود دامن عصیان از من

 

گر چه مورم ولی آن حوصله را هم دارم

که ببخشم بود ار ملک سلیمان از من

 

اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم

گرد غم را نتوان شست به طوفان از من



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)