کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

بی خبرماندن

نگران بودم و اجبار سفر پیرم کرد
شب نخوابیدن من تا به سحر پیرم کرد

نونهالم که به باغ رفقا روییدم
دیدن دسته ی نامرد تبر پیرم کرد

خانه ی بخت من از بخت بد آن بالا بود
چمدان دست من و کوه و کمر پیرم کرد

دست در دست من و پا به رفیقم می داد
تاول خاطره ی این دو نفر پیرم کرد

زور من بیشتر از وزن قلم بود ولی
حرمت سابقه و منع پدر پیرم کرد

روی دیوار اطاقم بنویسید از او-
بی خبر ماندن و احساس خطر پیرم کرد


#حسین_آهنی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

مطرب عشق

پیش رخ تو ای صنم! کعبه سجود می‌کند     
در طلب تو آسمان جامه کبود می‌کند

حسن ملائک و بشر جلوه نداد اینقدر             
عکس تو می زند در او:حسن نمود می‌کند

ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،لب به لب        
گوشهٔ چشمِ مستِ تو گفت وشنود می‌کند

ای تو فروغ کوکبم تیره مخواه چون شبم               
دل به هوای آتشت این همه دود می‌کند

در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند             
شوق به اوج می رسد،صبر فرود می‌کند

آنکه به بحر میدهد صبرِ نشستنِ ابد              شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می‌کند

دل به غمی فروختم پایه و مایه سوختم               
شاد، زیان خریده‌ای کاین همه سود می‌کند

عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن          
وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می‌کند

مطرب عشق او به هر پرده که دست می‌برد      
 پرده سرای سایه را پُر ز سرود می‌کند...

#هوشنگ_ابتهاج



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

در طالعم پاییز است

از بخت بد، در طالعم پاییز بسیارست
در کشورِ  پیشانیم چنگیز بسیار ست

عاشق شدم اما نمیدانستم اینجا هم
در هیئتِ معشوق ها خونریز بسیارست

یک لشکرِ بدخواه و یک شهرِ پر از روزن
هرجا که می جنگم خیانت نیز بسیارست

تنها شدم با کوه سنگین پریشانی
تنها که باشی یک غم ناچیز  بسیارست

اینسوی من رودست وآنسو خیل دشمنها
دل را به دریا می زنم ....... تبعیض بسیارست


رضا کرمی





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

میوه ممنوعه

مرگ آن است که عشق تو توهّم گردد
آن‌که می‌خواست تو را، قسمتِ مردم گردد

یا که با سادگی عاشق شوی و چندی بعد
دلِ تو متّهمِ سوءِ تفاهم گردد

پیش آدم خبر از میوه‌ی ممنوعه نبود
حیفِ عشق است که تعبیر به گندم گردد
 
اشکم افتاد به خاک و به خدا دیدن داشت       
چه کسی دیده وضویی که تیمّم گردد؟

مثل یک برکه‌ی بی‌ماه فقط می‌خواهم
آن‌چنان غرق تو باشم که دلم گم گردد

 باز هم حرفِ دلم را که نگفتم..! گفتم؟
عشق بهتر که همین‌گونه ترنّم گردد

#سیدمهدی_طباطبایی

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

شعرغم نباشد ازسعدی بزرگوار

 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد

عجب گر در چمن برپای خیزی
که سرو راست پیشت خم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد
که با من می‌کنی محکم نباشد

که دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد

بیا تا جان شیرین در تو ریزم
که بخل و دوستی با هم نباشد

نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیب عیش بی همدم نباشد

نظر گویند سعدی با که داری
که غم با یار گفتن غم نباشد

حدیث دوست با دشمن نگویم
که هرگز مدعی محرم نباشد

شاعر:#سعدی

🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

شعر بی خیال بعضی ها ازسانازرئوف

خوشا به حال تو و خوش به حال بعضی ها
که گفته اید به خود : بی خیال بعضی ها

تمام بار و بر بوستان سرسبزت
به زیر مشت و لگد ، پایمال بعضی ها

. میان جنگل مولا چه شرع و قانونی؟!
جهان حرام من است و حلال بعضی ها

حکایت سر ‌‌ِ سبز و زبان سرخم نیست
اگر جواب ندارد سئوال بعضی ها

صدا، صدای کلاغان پر هیاهوی ست
چه پاسخی ست؟ به این قیل و قال بعضی ها .

بهار می رسد و روسیاه می ماند
پس از گذشت زمستان، ذغال بعضی ها

#ساناز_رئوف  



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

شعر هوشنگ ابتهاج

با تو یک شب بنشینیم و شرابی بخوریم
آتش آلود و جگر سوخته آبی بخوریم

در کنار تو بیفتیم چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم

بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمه‌ی چنگ و ربابی بخوریم

سپر از سایهٔ خورشید قدح کن زان پیش
کز کماندار فلک تیر شهابی بخوریم

پیش چشم تو بمیریم که مست‌است بیا
تا به خوش‌باشیِ مستان می نابی بخوریم

صلهٔ سایه همین جرعه‌ٔ جـام لب توست
غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم

✍ #هوشنگ_ابتهاج



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

بهترین اشعارسعدی

 وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان

بس که به هجر می‌دهدعشق توگوشمال من

#سعدی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

حکایتی ازسعدی

حکایتی از گلستان سعدی


درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد . حجاج یوسف را خبر کردند ، بخوانـدش و گفـت :
دعای خیری بر من کن . گفت : خدایا جانش بستان. گفت : از بهـر خـدای ایـن چـه دعاسـت ؟
گفت : این دعای خیرست تو را و جمله مسلمانان را .

ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟

به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

شعر بسیارسفرباید کرد سعدی

بسیار سفر باید
تا پخته شود خامی
صوفی نشودصافی
تا درنکشد جامی

گر پیر مناجات است
ور رند خراباتی
هرکس قلمی رفته‌ست
بر وی به سرانجامی

#سعدی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)