بابا افضل کاشانی
تا گردش گردون فلک، تابان است
بس عاقل با هنر که سرگردان است
تو غره مشو ز شادی ای گر داری
در هر شادی هزار غم پنهان است
برچسب: ،
ادامه مطلب
تا گردش گردون فلک، تابان است
بس عاقل با هنر که سرگردان است
تو غره مشو ز شادی ای گر داری
در هر شادی هزار غم پنهان است
حلقه تا بر سر زلف تو گلندام افتاد
هیچ دل نیست مگر آنکه در این دام افتاد
در ازل پرده میان من و معشوق نبود
در تعیّن شدم و کار به پیغام افتاد
سر برآرم به جنون جامه به تن چاک زنم
پره پوشی چه کنم طشت من از بام افتاد
در ره عشق سلامت همه در رنج و بلاست
کام آنراست که دلخسته و ناکام افتاد
مستی ما بود از گردش چشم ساقی
سر و کار دگران است که با جام افتاد
هر ذره ز مهر توست جانی بی تاب
هر شبنمی از یاد تو چشمی پر آب
هر برگ گلی است یک کتاب از سخنت
هر غنچه، کتابخانه ای پر ز کتاب
تاریخ ، پیر و فرتوت
خاموش و سر به زیر
در راه بی نشان خود آرام می رود
با کوله بار سیاه و سنگین و کهنه اش
بی لحظه ای قرار
یکریز و ناگزیر
با خنده ای به لب و چشم اشکبار
در پشت سر به جاست از او رد سرخ خون
که امتداد آن
در دوردست ترین نقطۀ زمان
تا مرزهای شوم اولین جنون
تا پیش دامن قابیل می رسد.
برای من که کبوتری ام
عاشق و سرگردان
بیا و بام شو
اصلا بیا و دام شو ...
با تشکر از مهشید سادات به خاطر فرستادن این شعر. وبلاگ: http://mahokhorshid73.blogfa.com
اندیشه، گمان و حدس و شک بسیار است
بازیگری چرخ و فلک بسیار است
بوالفضل* دوباره از سر خط بنویس
بر دار زمانه، حسنک بسیار است
منظور از بوالفضل همان ابوالفضل بیهقی نویسندۀ تاریخ بیهقی است که ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر یکی از تأثیر گذار ترین صفحات تاریخ خونین ایران در آن به ثبت رسیده است.
ابر وقتی از غم چشم تو غافل می شود
جای باران میوه اش زهر هلاهل می شود
سر بچرخان از تنت بیرون بیا لختی برقص
در هوای چیدنت دستان من دل می شود
سر بچرخان از هوا سرشار شو قدری بخند
دین من با خندۀ گرم تو کامل می شود
هر طرف رو می کنم محرابی از ابروی توست
رو بگردانی نماز خلق باطل می شود
می توانی تب کنی بغض زمین را بشکنی
بی نگاهت آب اقیانوس ها گل می شود
چشم هایم را بگیر و چشم هایت را مگیر
ای که بی چشم تو کار عشق مشکل می شود
با تشکر از مهشید سادات به خاطر فرستادن این غزل. وبلاگ: http://mahokhorshid73.blogfa.com/
همۀ هستی من آیۀ تاریکیست
که تو را در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه تو را آه کشیدم، آه
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش، پیوند زدم.