مگسی گفت عنکبوتی را / این چه دست است لاغر و باریک؟!
گفت اگر در کمند من افتی / پیش چشمت جهان کنم تاریک
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ای دوست به دوستی قرینیم تو را / هر جا که قدم نهی زمینیم تو را
در مذهب عاشقان روا نیست که ما / عالم به تو بینیم و نبینیم تو را
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
گر این ابر سترون را نمی نیست / مرا چشمی است دریایی غمی نیست
غم بی درد مردم سوخت جانم / خدا داند که این درد کمی نیست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
هیچ نیستجز پیچ و تاب سرخسی
این جهان گذرا.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
یک عالم از آب و گل بپرداخته اند / خود را به میان آن درانداخته اند
خود می گویند و باز خود می شنوند / از ما و شما بهانه ای ساخته اند
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
افسوس گذشت عشق، تاب و تب ها / آن ناز نگاه، آه...لب ها...لب ها
بعد از تو هزار شب من و تنهایی / بانو تو کجای قصه ای این شبها؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
کودک نابینادست در دست مادر،
می ستاید شکوفه های گیلاس را.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
نمی دانم به چه می اندیشند آدمیان زادگاهممی دانم اما گلهای آنجا هنوز
همان عطر همیشگی را دارند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
نخواهم بود آیایا به یاد خواهم آورد در آن جهان
آخرین دیدارمان را؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
رودخانه می رود، از یاد می بردصخره ای را
که آبشارش بود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۶:۰۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)