کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

من اونقدر پر عشقم من اونقدر پر دردم که عاشقای دنیا نمیرسن به گردم

پرواز کن آشیانه از توست ... یارا به دلم نشانه از توست
 

وین زمزمه ی شبانه از توست

 آوای تو خفته در دل چنگ
 

شور غزل و ترانه از توست
 

هر شب منم و ستاره ی اشک
 

وین گوهر دانه دانه از توست
 

با آنکه جوانی ام بسر شد
 

در باغ دلم جوانه از توست
 

هرگز ز در تو رخ نتابم
 

سر از من و آستانه از توست
 

در پای تو جان سپردن از من
 

در من غم جاودانه از توست
 

جان را بطلب بها نخواهم
 

گر نار کنی بهانه از توست
 

خالیست دل ای کبوتر من
 

پرواز آشیانه از توست
 

بازآ که فرشته ی زمانی
 

ای ماه زمین زمانه از توست
 

دور از تو دلم چو شب سیاه است
 

ای ماه بیا که خانه از توست
 

از عشق تو نغمه خوان شهرم
 

غمناله ی عاشقانه از توست
 

شادم که ز بوسه های گرمت
 

بر روی لبم نشانه از توست
 

در شعر یگانه ی زمانم
 

وین منزلت یگانه از توست

************

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود     

 

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

 

دلم اگر به دست تو به نیزه ای نشان شود

 

برای زخم نیزه ات سینه سپر نمی شود

 

صبوری و تحمل ات همیشه پشت شیشه ها

 

پنجره جز به بغض تو ابری و تر نمی شود

 

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود         

 

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

 

به فکر سر سپردن ام به اعتماد شانه ات

 

گریه یی بخشایش من که بی ثمر نمی شود

 

همیشگی ترین من لاله ی نازنین من

 

بیا که جز به رنگ تو دگر سحر نمی شود

 

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود                     

 

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

 

*********************

به روی گونه تابیدی و رفتی

مرا با عشق سنجیدی و رفتی

تمام هستی ام نیلوفری بود

تو هستی مرا چیدی و رفتی

کنار اتظارت تا سحر گاه

شبی همپای پیچک ها نشستم

تو از راه آمدی با ناز و آن وقت

 تمنای مرا دیدی و رفتی

شبی از عشق تو با پونه گفتم

دل او هم برای قصه ام سوخت

غم انگیزست توشیداییم را

به چشم خویش فهمیدی و رفتی

چه باید کرد این هم سرنوشتی ست

ولی دل رابه چشمت هدیه کردم

سر راهت که می رفتی تو آن را

 

به یک پروانه بخشیدی و رفتی

صدایت کردم از ژرفای یک یاس

به لحن آب نمناک باران

نمی دانم شنیدی برنگشتی

و یا این بار نشنیدی و رفتی

نسیم از جاده های دور آمد

نگاهش کردم و چیزی به من نگفت

توو هم در انتظار یک بهانه

از این رفتار رنجیدی و رفتی

عجب دریای غمناکی ست این عشق

ببین با سرنوشت من چها کرد

تو هم این رنجش خاکستری را

میان یاد پیچیدی و رفتی

تمام غصه هایم مقل باران

فضای خاطرم را شستشو داد

و تو به احترام این تلاطم

فقط یک لحظه باریدی و رفت ی

دلم پرسید از پروانه یک شب

چرا عاشق شدی در عجیبی ست

و یادم هست تو یک بار این را

ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط یک شب نیازم را ببینی

ولی در پاسخ این خواهش من

تو مثل غنچه خندید و رفتی

 دلم گلدان شب بو های رویا ست

پر است از اطلسی های نگاهت

تو مثل یک گل سرخ وفادار

کنار خانه روییدی و رفتی

تمام بغض هایم مثل یک رنج

شکست و قصه ام در کوچه پیچید

ولی تو از صدای این شکستن

به جای غصه ترسیدی و رفتی

 غروب کوچه های بی قراری

حضور روشنی را از تو می خواست

تو یک آن آمدی این روشنی را

بروی کوچه پاشیدی و رفتی

کنار من نشتی تا سپیده

ولی چشمان تو جای دگر بود

و من می دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستیدی و رفتی

نمی دانم چه می گویند گل ها

خدا می داند و نیلوفر و عشق

به من گفتند گل ها تا همیشه

تو از این شهر کوچیدی و رفتی

جنون در امتداد کوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

و تو در آخرین بن بست این راه

مرا دیوانه نامیدی و رفتی

شبی گفتی نداری دوست من را

 نمی دانی که من ن شب چه کردم

خوشا بر حال آن چشمی که آن را

به زیبایی پسندیدی و رفتی

هوای آسمان دیده ابریست

پر از تنهایی نمناک هجرت

تو تا بیراهه های بی قراری

دل من را کشانیدی و رفتی

پریشان کردی و شیدا نمودی

تمام جاده های شعر من را

رها کردی شکستی خرد گشتم

تو پایان مرا دیدی و رفتی
*****************

عاشق مشوید اگر توانید

تا در غم عاشقی نمانید

این عشق به اختیار نبود

دانم که همین قدر بدانید

هرگز مبرید نام عاشق

تا دفتر عشق بر نخوانید

آب رخ عاشقان مریزید

تا آب ز چشم خود نرانید

معشوقه وفا به کس نجوید

هر چند ز دیده خون چکانید

اینست رضای او که اکنون

بر روی زمین یکی نمانید

اینست سخن که گفته آمد

گر نیست درست بر مخوانید

بسیار جفا کشید آخر

او را به مراد او رسانید

اینست نصیحت سنایی

عاشق مشوید اگر توانید

***********************

برای عشق معمای مشکلی داری ولی چقدر صبوری، عجب دلی داری! تو مثل پنجره هایی که روشن و بازند در آسمان خودت ماه کاملی داری مرا که گم شده ام در کشاکش توفان تویی که راه به آغوش ساحلی داری برای نیمهء روحت مکملی دارم برای نیمهء روحم مکملی داری برای چشم تو می گویم این غزلها را برای اینکه تو چشمان خوشگلی داری اگرچه قابل چشم تو را ندارد شعر تو در نگاه خود اشعار قابلی داری

****************

شبی از درد دل گفتم قلم را

بیا بنویس دردهای دلم را

قلم نالید و گفت جان برادر

ندارم طاقت این بار غم را ...

-----------------------------------------------------------------------

دلی سرشار از غم دارم امشب

دلم تنهاست ماتم دارم امشب

غم آمد غصه آمد ماتم آمد

تو را در این  میان کم دارم امشب

-----------------------------------------------------------------------

اگر در خواب می دیدم غم روز جدایی را

به دل هرگز نمیدادم خیال آشنایی را

------------------------------------------------------------------------

دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدایا با که این بازی توان کرد ؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------

چرا وقتی که راه زندگی هموار می گردد

بشر تغییر حالت میدهد خونخوار می گردد

به وقت عیش و عشرت می نوازد ساز بد مستی

به وقت تنگ دستی مومن و دیندار می گردد

----------------------------------------------------------------------

نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم

نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم

خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت

من باشم و آن کسی که من می خواهم ....

-----------------------------------------------------------------

کاش می شد اشک را تهدید کرد

فرصت لبخند را تمدید کرد

کاش می شد در میان لحظه ها

لحظه دیدار را نزدیک کرد

---------------------------------------------------------------

 

نگاهی کردو من را دربدر کرد  یقین کرد عاشقم بعدش سفر کرد  شکستی خورد و آمد تا بماند ولی من رفته بودم او ضرر کرد ------------------------------------------------ در خاطر زرد من که صیاد شدید در تک تک نغمه های من یاد شدید  اما به سلامتی شنیدم دیشب قید همه را زدید و داماد شدید -------------------------------------------------- در زدم او گفت جانم کیستی ؟ گفتمش تو عاشق من نیستی ؟ گفت نه اما ببینم تا به کی پشت این در منتظر می ایستی ؟ -------------------------- گر در کنار او بنشینم چه می شود ؟ از دست او ستاره بچینم چه می شود ؟ گفتم چه وقت جان بدهم پیش چشم تو ؟ او ناز کرد و گفت ببینم چه می شود ؟ //////////////////////////////// بازدر یادم شکوفامی شوی مثل یک خوابی که معنامی شوی در حریم چشمهای عاشقم میهمانی مثل رویا می شوی  زیر باران سکوتم ناگهان بانگ فریادی که احیا می شوی عاقبت رویا به پایان می رسد می روی یعنی که تنها می شوی گوشه ای حک کرده ام این جمله را (گم شدی یک روزپیدامی شوی)  

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

خودت بدون واسه کیه....اشنای غریب

سنگین ترینم غروب من لحظه بی تو بودن است

اگر ماندم میایم بسویت

اگر مردم فدای تار مویت

***********************************************

 

؟؟؟؟؟؟؟؟--؟؟؟

اینا همه تورو دوست دارن

اون که غش کرده منم

با امید روزهای خوب برای همه



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

نتیجه فال خودم این بود



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

برای دوست خوبم که سر میزنه من رو شاد میکنه رویا

Click to view full size image 

اینم برای

تو

برای اینکه فراموش نکنی

از یاد نبری

همیشه سر بزنی

*********************************************************************

ما که گفتیم غم دنیا خوریم

ما که گفتیم همه جا نرویم

از ما چه حاصل نمیدانیم

با ما چه کسی غم خوار است

از چه کسی یاری طلبیم

روزگارم این چنین بنوشتند

بر من گفتند تا توانی غم بخور

غم خورم اما غم خوار ندارم

پس چه حاصل ما را

این چنین باید گفت :

من تواناییم غم خوردن

پدرم ارباب غم

مادرم فرشته غم

ادرسم خیابان اندوه کوچه غم پلاک نا امیدان عشق

ایمیلم غملیو غملیو غملیو غات غم غای غار

تلفنم۳۷۰۶غمناکم من

 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۲ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

از http://fanose-royaha.blogfa.com/

بایه قامت شکسته... با نگاهی مات و خسته ...سرشو برده نوشونش... یه نفر تنها نشسته.... توی تنهاییش یه درده ..... جای پای قلبی سرده ..... گل سرخی بوده اما ..... دیگه پژمرده و زرده .... فارغ از دیروزو امروز ... غرقه تو دریای درداش..... حسرتش یه عشق نابه ..... که وفا کنه به عهداش.....

 

از وب قشنگ رویا



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

دکتر شریعتی

---------------------------------------
با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته نشو
در انزوا پاک ماندن، نه سخت است و نه با ارزش
«

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

کاش میدانستی

 اندکی صبر کردم :

دیدمش

تازه از مغازه اومد بیرون سلام کردم جواب داد سلام گل پسر

کمی گپ توی مسیر تا ماشین به برسه  

بدجور محو صحبت کردنش بودم  یک دفعه

گفت تو فکر چی منم رک بهش گفتم تا حالا ندیمتون اما

حالا که دیدمتون دیگه میخوام برای همیشه داشته باشمت

با شوخی گفت:

داشته باش

گفتم ادرس یا شماره

گفت: بگرد تا بدونم واقعا میخوای مال هم باشیم

گفتم :چطور پیدا کنم

گفت با خودته هر جور راحتی من نمی دونم

 بعد یک سال که پیداش کردم

...........................

با یه پراید از خونه اومد بیرون  دنبالش رفتم پشت چراغ قرمز زدم بهش

من میخندیدم اون داد وفریاد میکرد فحش میداد

دیوونه

مگه کوری

ماشینم داغون شد

اومد کنار شیشه

 اخه من نشسته بودم نیگاش میکردم

بهم گفت کی بهت گواهینامه داده

گواهینامه رو بهش دادم

عینکم برداشتم

گفتم سلام خانومه م ....س

جا خورد گفت من و از کجا میشناسی

گفتم ماشین بردار بعد چهار راه منتظرم

خسارتونم حساب میکنیم

 بعد چهارراه وایستاد بازم سلام کردم

اشنایی دادم  حسابی جا خورد

من ماشین خودم گذاشتم ماشین  اون بردیم چراغ راهنماش عوض کنم

طول صحبتهاش وقتی گفت  نامزدم  ارش اگه بدونه حسابی قاطی کردم

زدم کنار بهش گفتم یک سال سختی کشیدم  از پلاک ماشینت فهمیدم کجایی

حالا نامزد داری وایییییییییییی من چه

احمقم که دختر همکار بابا معاون بانک  رو از دست دادم

بخاطر تو

پیاده شدم  رفتم

شب رسیدم به ماشین

متوجه شدم گوشیم نیست

زنگ زدم دیدم

یه زن جواب داد اگه گوشیت میخوای بیا به این ادرس

ادرس خونه  م..... س بود رفتم گوشیم بایه شاخه گل بهم داد گفت زود قضاوت کردی

یک ماه تو فکر این بودم که منظورش چی بود

زود قضاوت کردی

وقتی رفتم در خونه پارچه سیاه نوشته شده بود  بانهایت تشکر از همه سرورانی که در مراسم دخترم شرکت کردند  وقتی فهمیدم سرطان داشته دیگه نمیدونستم چکار کنم

 از اون فقط اسمش و شماره پلاک ماشینش رو دارم

مینا جون روحت شاد یادت گرامی

 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

سلام

سلام به همه دوستای خوبم که سر میزنن

این نوشتم برای یادگاری بمونه

اما نمیتونم تصمیم گرفتم  بهش برسم

مطلب بزارم

تا فراموشش نکنم

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

به نام میر به کام احمد

سلام

تو> کیی

راستش نمیدونم از کجا بگم چون دلم خیلی پره

توی جمهوری  دنبال یه دختر خوشکل با مچ بند سبز بودم اونا ریختن سرش با بی رحمی کامل اونو با باتون سیم زدن دختره بیهوش افتاد سرش بدجور خون میومد تا رسیدم بهش  حمله کردند طرف من و تا جایی که میخوردم زدنم .

موقعی که رفتن من خودمو رسوندم بهش چنتا دختر از یه خونه اومدن بیرون من و اون رو کشیدن داخل

دختره تموم کرد منم سه روز بیمارستان بودم  حالا چند روزه اونو ندیدم فقط از دفتر تلفنش شماره دوستش دارم  بهم خیلی حرفا راجبش زده راستش از زندگی سیرم

مینویسم تا بماند یادگار

اندکی در این جهان مهمانم  مهمانی ما پایانش که میدادند غیر او

 

 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۰۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)

بی صدا برو

حالا که خواب رفته دلم بی صدا برو

آرام رد شو از من و بی اعتنا برو!

 

 اینبار حرفهای دل من نگفتنیست

اینبار را نپرس چرا و کجا؟!...برو!

 

از نو تمام خاطره ها را مرور کن!

اصلا نیا به قلب من از ابتدا! برو!

 

اصلا خیال کن که دلت جای دیگریست

اصلا خیال کن که ندیدی مرا برو!

 

بعد از تو هیچ کس به دلم سر نمی زند

در را ببند پشت سرت، بی صدا برو!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۴۹:۴۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)