شهیدی که بر خاک می خفت
سرانگشت در خون خود می زد و می نوشت
دو سه حرفی بر سنگ:
«به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ
که بر جنگ!»
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
بعد از تعیطلات
شن ...
در جیبم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
می خواستم بمانم،
رفتم.
می خواستم بروم،
ماندم.
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
فانوس، مرده است
صدای باد
در بین برگ ها.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ته آب
به چه می اندیشند
سنگریزه های بی نام؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
این روزها
کسی حوالی من
پرسه نخواهد زد
بغضم شبیه نارنجکیست
که عمل نکرده باشد
اما تو با خنده هایت
مرا خنثی می کنی.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
برف ها ...
کم کم آب می شود
شب ...
ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی
رفته رفته توی راه
مستجاب می شود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
در پیش رخ تو آفتاب افسانه است
در جنب لبت جام شراب افسانه است
چون گل بشکفت و رونق روی تو دید
از شرم تو آب شد، گلاب افسانه است
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
گر در همه شهر یک سر نیشتر است
در پای کسی رود که درویش تر است
با این همه راستی که میزان دارد
میلش طرفی بود که آن بیشتر است
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۴ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
در ادارۀ پست،
کارمندی که مشغول مرتب کردن نامه هاست
می شنود بارش باران بهاری را.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۲۴ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)