دل بستن
در جهان عاشق شدن یادم نبود
دوستی با هیچکس کارم نبود
بعد عمری با یکی یکتا شدم
فکر کردم صاحب دنیا شدم
ولی افسوس نامرد بود تنها شدم
برچسب: ،
ادامه مطلب
در جهان عاشق شدن یادم نبود
دوستی با هیچکس کارم نبود
بعد عمری با یکی یکتا شدم
فکر کردم صاحب دنیا شدم
ولی افسوس نامرد بود تنها شدم
دخترکی پشت یک هزارتومانی نوشته بود:
پدر معتادم بخاطر همین پولی که دست توست یک شب مرا به دست صاحبخانیمان سپرد
خدایا چند میگیری شب اول قبر قبل از اینکه تو از من سوال کنی بگذاری من از توبپرسم که
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بی وفا باشی شکایت میکنند
باوفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه ایینی خوش است
مهربان باشی رهایت میکنند
همسفر!
در این راه طولانی که ما بی خبریم وچوپان باد می گذرد بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند خواهش می کنم!مخواه که یکی شویم،مطلقا مخواه که هرچه تو دوست داری،من همان را،به همان شدت دوست داشته باشم وهرچه من دوست دارم ،به همان گونه که مورد دوست داشتن تو نیز باشد. نخواه که هردو یک اهنگ رابپسندیم/یک ساز را یک کتاب را یک طعم را یک رنگ را و یک ششیوه نگاه کردن را . نخواه که انتخابهایمان را یکی باشد سلیقه مان یکی رویاهایمان یکی .
همسفر بودن وهم هدف بودن ابدا به معنی شبیه بودن نیست وشبیه دال بر کمال نیست بلکه دلیل توقف است
عزیز من : دونفر که عاشقند و عشق انها را به وحدت عاطفی رسانده است ،واجب نیست که هردو صدای کبک درخت نارون حجاب برفی قله علم کوه رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.اگر اینجور باشه باید بگی یا عشق زائد و یا معشوق و یکی بودن کافیست .
عشق،از خودخواهی ها و خودپسندی ها گذشتن است اما،این حرف به معنی تبدیل شدن به دیگری نیست .... من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش اون در حضور است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری .
عزیزم! اگه زاویه دیدمون نسبت به یک مسئله یکی نیست بگذار نباشد ، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم ،بخواه که در عین یکی بودن یکی نباشیم .بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید بگذار صبورانه در باب هر چیز که اختلاف ماست بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحثمون مارو به نقطه مطلقا واحدی برساند بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا رابطه عارف با خدای عارف درمیان نیست ،سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای زندگی است.
بیا بحث کنیم
بیا کلنجار بریم
بیا معلوماتمون را تاخت بزنیم ، اما
نخواهیم که سرانجام غلبه کنیم
بیا اختلافهای اساسی و اصولی زندگی را تا انجا که حس میکنیم تا اونجا که میدونیم ،دوگانگی،شوروحالوزندگی میبخشه نه افسردگی و پژمردگی و مرگ حفظ کنیم .
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم وحق داریم بعضی نظرات هم را نپذیریم بی انکگه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
یکی دستشو بالا گرفت و گفت جناب سرهنگ توی رفاقت دور زدن ممنوع
خدایا : چقدر میگیری که بگذاری
شب اول قبر قبل اینکه تو ازم سوال کنی
من ازت بپرسم که چرا
برچسب: ،
ادامه مطلب
همه از خوبیات میگن
ارمیا بیقرار یاسر کلافه
جاده برات تموم شد
دنیا لیاقتت رو نداشت
دلم برات تنگ شده زن داداش
انکه مرا دوست میداشت و بزرگترین غم عالم را بر دلم ذاشت و با من نماند تو با او بمان مگذار غمی بر
دلش رخنه کند
خدایا!
انکه تنها دلخوشی من بود و تنها دلخوشیم را از من گرفت تو نیز دلخوشی او باش تا هیچ وقت
در حسرت چیزی نماند که چرا روزی مرا دوست داشت؟؟؟؟؟
تنها ارزوی دیرینم این است
روزی اگر نبودم ....؟/؟؟؟/
یادش بخیر
چشم مستم خیره شدبر خانه ای
پدری پیر خجل افتاده این سوی اتاق
مادری پیر خموش افتاده ان سوی اتاق
کودکی از سوز سرما میزند دندان بهم
دختری در حال عشق بازی با بیگانه ای
چون که شد کارش تمام ان مرد نابکار
دست در جیب برد باحالت جانانه ای
از میان ان همه پول درشت
دست دخترک داد پول سیه چند دانه ای
بر خودم لعنت فرستادم
که دگرمست خراب نروم بر سوی هر ویرانه ای
چون در این ویرانه ها دختری
عفتش را می فروشد بهر نان خانه ای