می بینم که رُژ بر لبانت می مالی و پنکیک بر صورتت و ریمل بر مژه هایت و لاک بر ناخنهایت !
می بینم که گونه هایت را سرخ می کنی و ابروهایت را تاتو !
می بینم که اینروزها مداد چشم و ابرو و لب برایت مهمتر از مداد مدرسه گشته !
می بینم که مانتوی تنگ و چسبان می پوشی
و "تپه های سینه" می نمایانی و خط بین این تپه ها !
می بینم که شلوار کوتاه و چسبان می پوشی
و "تپه های باسن" می نمایانی و خط بین این تپه ها !
می بینم که سراسر زندگی ات جلوی آینه ات می گذرد برای مالاندن نقابهای سرخ و سیاه و طلایی بر صورت و موهای سر و ابروان و مژه ها و ناخنهایت .
می بینم که رنگ کذایی بر رنگ طبیعی می کشانی و لبانت را گیلاسی می کنی و ابروهایت را طلایی و گونه هایت را سرخابی و صورتت را برفی و موهایت را "مِشی" و ناخنهایت را "مِسی" !
اما دختر شهری ! من از نقاب متنفرم .
می بینم وقتی به مهمانیهایت می روی سرویسهای نقره و طلا و پلاتینت را همچون مهره های آویخته بر گردن و یال و سر اسب ، به گردن و گوش و بینی و زبان و چشم و دست و پایت می آویزی و در هر صحبت و نگاهی ، سر و دستت را می جنبانی تا صدای تلق تولوق ِ آویزه ها و زنگوله های اسبی و شتری ات به گوش همگان برسد !
می بینم که وقتی وارد مهمانی می شوی لبخند ملیح ساختگی بر لبانت می ماسانی و چقدر مودب می شوی و همهء "تو" ها را به "شما" تبدیل می کنی و جلوی همهء اسمهای شوهر و فرزندت کلمهء آقا و عزیزکم و دلبرکم و نی لبکم(!) اضافه می کنی ، در حالیکه در منزل ، آنها را سگ و گربه و شغال و وحشی و دم دراز و ذلیل مرده صدا می زنی !
می بینم که به موبایلت وابستگی روانی داری و در پیاده روها آنرا زیر گوش خود می گیری و باهاش صحبت می کنی ، هر چند کسی پشت خط نباشد و هر چند موبایلت خاموش باشد !
می بینم که ...!
اما دختر شهری ! من از نقاب متنفرم .
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که نمی داند ماتیک و پنکیک و ریمل و سایه و لاک و مانیکور چیست .
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که اینقدر عاشق نازک کردن و بالا بردن و کمانی کردن و تاتو کردن ابروانش نیست .
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که مداد را فقط برای نوشتن در دست می گیرد و گاهی سر آن را برای جویدن ! و برای خط کشیدن بر کاغذ ، نه برای خط کشیدن دور لب و چشم و ابرو !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که هنوز نمی داند ماشین لباسشویی و ظرفشویی چیست و لباسها و ظرفها را در رودخانه می شوید !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که دامن گل گلی بلند می پوشد و مچ پای اش را هنوز هیچ هرزه چشمی ندیده !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که هنوز نمی داند
مانتوی چسبان و بدن نما و برجسته نما(!) چیست !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که هنوز نمی داند لَچَک چیست و روسری و چارقدش تمام سر و گردنش را می پوشاند !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که برای زیبا کردن درخت بدن خویش ، شاخ و برگهای اضافی را هَرَس می کند نه آنکه بر شاخه های پوسیدهء سیاهش رنگ قهوه و بر برگهای زرد پاییزی اش رنگ سبز بمالاند !
من عاشق آن دختر قبیله ای هستم که هیچ از هرزگی نمی داند و البته بزرگترین هرزگی اش نگاه دزدکی به رد پای من بر جادهء خاکی روستاست که هر صبح از مقابلش و از کنارش می گذرم !
" ز عشق ِ ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را "
پی نوشت :
1 - کشور ما به لحاظ مصرفی چهارمین کشور دنیا در لوازم آرایشی محسوب می شود .
۲ - زنان ایرانی سالانه نزدیک به یک میلیارد تومان لوازم آرایش می خرند .
3 - اکثر لوازم آرایشی و بهداشتی مصرفی در کشور تقلبی هستند .
توصیه های ایمنی را جدی بگیرید !
1 - استفاده از لوازم آرایشی موجب چین و چروک و پیری زودرس پوست میشود .
2 - مصرف لوازم آرایش ضمن ایجاد حساسیت ، لک ، جوش و آکنه در پوست باعث چروک شدن آن می شود و آلرژی های پوستی و حتی زخم ها و سرطان را به دنبال دارد .
3 - مانیکور کردن ، موجب عفونت ناخن و تشدید عوارض عفونی در اطراف ناخن میشود .
4 - ریمل که یکی از پر مصرف ترین لوازم آرایشی می باشد که در هر بار شستشوی دور چشم به داخل چشم رسوب می کند .
5 - رژ لب به علت داشتن سرب برای بدن بسیار مضر است .
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید: