بگذار بگویند دیوانه ام
پای آمدن تو در میان باشد،
ضریح که هیچ
به این درخت چنار هم
دخیل می بندم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
از شکاف در
هم سوز می آید
هم نور ماه.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
بر ساحل زندگی
قدم می زنیم و ...
رد پایمان را
آب می برد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
قُمری ها
پنج صبح پشت پنجره
اندکی عشق، اندکی غریزه.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
رود شُر شُر کنان
می گذرد از میان سایه های نوازشگرِ
بید مجنون.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
تو دریا بودی و من زورقی خُرد
به هر جا خواست امواجت مرا برد
دلم پاروزن بیچاره ای بود
که در آغوش طوفانت شبی مرد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ستاره می جهید از آسمان ها
جدال باد بود و بادبان ها
به روی ماسه ها باقی نهادیم
دو جای پیکر و بس داستان ها
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
ما آب را ...
برای گریستن
نوشیده ایم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
تمام مزرعه از خوشه های گندم پُر
و هیچ دستِ تمنا
دریغ سنبله ها را درو نخواهد کرد
دروگران ، همه پیش از درو
درو شده اند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۶ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
برادرم مشاور املاک داشت
من مشاور افلاک
او زمین ها را متر می کند
من آسمان ها را
من از ساختن بیت خوشحال می شوم
او از فروختن بیت
او چندین دفتر دارد ، من چندین کتاب
او هر روز بزرگ می شود
من هر روز کوچک
با تمام اینها نمی دانم چرا اهل محل
به من می گویند اکبر ، به او می گویند اصغر!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۱۵ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)