داد می زند
تنگ و تاری خانه اش را می خواهد
نوزاد یک روزه!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۴۱ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
می باز خورم ولیک مستی نکنم
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم ز می پرستی چه بود؟
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۴۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
هر گربه برای خویش شیری شده است!
هر بندۀ ناچیز ، امیری شده است!
این پروانه رفیق گلها بوده
که طعمۀ عنکبوت پیری شده است!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۴۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
از گرگ و میش ...فقط گرگ مانده است.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۴۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
شاعران ،
سایۀ خدایند ،
خلق جدید که می کنند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
تو همیشه با منی
در میان تار و پود جان و تن
لژنشین قلب من!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۹ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
من خسته ام و به فکر خواب افتادم
غرقم به گناه و در سراب افتادم
ای مرگ بیا قدم به چشمم بگذار
امروز که من از تب و تاب افتادم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
می دانی؟یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی:
تعطیل است!
و بچسبانی پشت شیشۀ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سر بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشۀ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند!
با تشکر از الهه هوشمند برای فرستادن این شعر.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
بسیاری ، عاشقبسیاری ، معشوق
عاشق و معشوق ،
انگشت شماری.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۸ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)
خاکسترها ...رو به خاموشی
صندلی دوست
پر می شود با مهتاب.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۹:۳۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع:
نظرات (0)