همیشه ...
از آمدن «ن» بر سر کلمات می ترسیدم
«ن» بودن تو
«ن» ماندن تو
کاش این بار حداقل
دلِ واژه برایم می سوخت
و خبری می داد
از «ن» رفتن تو.
که بر فراز روح آشیان دارد
و هیچگاه از خواندن باز نمی ایستد و خاموش نمی شود
در تندباد حوادث ، آوایش شیرین ترین نغمه هاست
گاه طوفان سختی ها بال هایش را سست می کند
او که نوایش گرما بخش قلبهای بسیاریست
من نوایش را همه جا شنیده ام
در سرزمین های سرد
در دریاهای ناشناس
در اوج سختی ها و رنج ها
بی آنکه در مقابل چیزی از من خواسته باشد.ترجمۀ زهره جعفر پناه
آدرس وبلاگ: http://najvayenasim.blogfa.com/
گر به من عمر دهد فرصتی ای باده خوران
به خدا میکده ای بهر شما خواهم کرد
از قضا روزی اگر حاکم این شهر شوم
خونِ صد شیخ به یک مست روا خواهم کرد
آنقدر خرقه و عمامه بگیرم از شیخ
فرش این میکده ها را ز عبا خواهم کرد
زاهدا کوریِ چشمِ تو و شیخانِ دگر
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
با سپاس از نژلای عزیز به خاطر شناسایی شاعر این شعر.
آدرس وبلاگ: http://www.nezhlaoketab.blogfa.com/
من کی ام؟ صیاد ناشی ، پس شکارم می گریزد
آخر آن آهوی زیبا از حصارم می گریزد
می شود تنهایی من در جهان افسانه زیرا
هر کسی را دوست دارم ، از کنارم می گریزد
شاید اگر
تناردیه ها نبودند
کوزت به دنیا نمی امد
در ذهن ویکتور هوگو!
بس که می ترسم از جدایی ها
می گریزم از آشنایی ها
دلی از سنگ خاره خواهم ساخت
تا نرنجد ز بی وفایی ها
آرزو را به سینه خواهم کشت
تا نکوشد به خودنمایی ها
عشق اگر نور روشن سحر است
دل نبندم به روشنایی ها
چه فریبنده بود و دیده نواز
سحر چشمش به دلربایی ها
دیدی ای دل ز پا درافتادی
بعد از آن بال و پر گشایی ها؟
باید می دانستم
سرانجام
تو را
از اینجا خواهد برد
این جاده
که زیر پای تو نشسته بود.
با تشکر از نویسندۀ محترم وبلاگ گلایه ها برای فرستادن این شعر.
آدرس: http://www.dokhtaretorshideh.blogfa.com/