هوشنگ ابتهاج (سايه)
امروز منم كه راهيِ كوي تواَم
اميدِ وصال مي كشد سويِ تواَم
تا دست رسد شبي به گيسويِ تواَم
مي آيم و آشفته تر از مويِ تواَم
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
برچسب: ،
ادامه مطلب
سعدي شيرازي
مگسي گفت عنكبوتي را
كاين چه دست است لاغر و باريك؟!
گفت اگر در كمند من افتي
پيش چشمت جهان كنم تاريك!
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
معصومه اسكندري
در نگاهت خودم را مي بينم
هر روز
شكسته تر
غمگين تر
و تو را كه با محبت
تكه هايم را به هم مي چسباني
دقيق تر...
محكم تر...
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
نيما يوشيج
چايت را بنوش
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
تنها مُشتي كاه مي ماند
براي بادها!
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
شهناز اسحاقي
در كدام قانون
من محكوم به تنهايي هستم
تو محكوم به نبودن
و هر دو مجرم بالفطره؟!
دادگاه ها،
حرف ما را نمي فهمند
قانونِ تنهايي
اساسي تر از اين حرف هاست!
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
عباس كيارستمي
كسي آن سوي ديوار است
كس اين سو
نه آن مي داند
نه اين
تنها شاعر است كه مي داند.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
كمال اسماعيل اصفهاني
اكنون كه ز خوشدلي در ايام نماند
يك همدم پخته جز ميِ خام نماند
دستِ طرب از ساغر و مي باز مدار
امروز كه دستگير جز جام نماند
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید: