کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

ای ساربان، آهسته رو کآرام جانم می رود ...

ای ساربان، آهسته رو کآرام جانم می رود

وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

 

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود

 

گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون

پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود

 

محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

 

او می رود دامن کشان*، من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود

 

برگشت یار سرکشم، بگذاشت عیش* ناخوشم

چون مجمری پُر آتشم کز سر دُخانم* می رود

 

با آن همه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او

در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود

 

بازآی و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین!

کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

 

شب تا سحر می نَغنَوم* و اندرز کس می نشنوم

وین ره نه قاصد* می روم، کز کف عنانم می رود

 

گفتم بگریم تا اِبل* چون خر فروماند به گِل

وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می رود

 

صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من

گر چه نباشد کار من، هم کار از آنم می رود*

 

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

 

سعدی، فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا!

طاقت نمی آرم جفا، کار از فغانم می رود*

 

"سعدی"

 

 

توضیحات:

دامن کشان: در حال ناز کردن و کبر فروختن و بی اعتنایی کردن

عیش: زندگی

دخان: دود که از آتش برآید.

می نغنوم: نمی غنوم، نمی خوابم، نمی آسایم

قاصد: قصد کننده؛ در اینجا به صورت قید به کار رفته: قاصدانه، از روی قصد

ابل: شتر

کار از آنم می رود: کارم از آن درست می شود.

کار از فغانم می رود: کارم از فغان کردن گذشته است، یا با فغان کردن کارم درست می شود و تسکین پیدا می کنم.

 



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۹:۱۷ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)