ابیاتی از حافظ (۱)
*** فکند زمزمه ی عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غـزل های حـافـظ از شیـراز ***
« ابیاتی زیبا از دیوان حافظ »
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک*
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
***
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
***
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصّه دراز است
***
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!
***
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
***
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
***
چون من گدای بی نشان، مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
***
من و باد صبا مسکین، دو سرگردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
***
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمری ست که عمرم همه در کار دعا رفت
***
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
توضیحات:
جرعه فشانی بر خاک: ریختن جرعه ای از شراب بر خاک در هنگام شراب نوشی، رسمی کهن است به یاد گذشتگان و دوستان غایب.
مختصری درباره ی آیین "جرعه فشانی":
اهل میخانه، به سلامتی دوست و عزیزی که در کنارشان بود، شراب می نوشیدند و به یاد کسی که از میانشان رفته بود، جرعه ای بر خاک می ریختند. هدف از انجام این آیین، یاد کردن درگذشتگان و شرکت دادن نمادین آنان در بزم شراب نوشی بوده است تا بدین ترتیب بویی هم به مشام مُردگانی که اکنون به خاک تبدیل شده اند، برسد و آنها نیز از این بزم بهره ای ببرند (که در مصرع دوم بیت، به این نفع و بهره اشاره شده است).
بقایای این رسم، اینک به صورت پاشیدن آب و گلاب بر تربت درگذشتگان بر جای مانده است.
برچسب: ،