اشعار ناب
با پای، محنت از سردنیا گذشته ایم
سودی نبرده ایم و ز سودا گذشته ایم
هر لاله ای ز دشت بروید نشان ماست
خونین کفن ز دامن صحرا گذشته ایم
تردامنی ما نه ز آلودگی بود
طوفان رسیده از دل دریا گذشته ایم
مستی فسانه بود تو ای ساقی ازل
زهری بجام کن که ز صهبا گذشته ایم
درخون گرم، خنده ی ما غوطه می زند
آن باده ایم کز دم مینا گذشته ایم
در راه عشق، همسفری جز جنون نبود
ازهفتخوان حادثه تنها گذشته ایم
مانند موج از دل دریا بخشم و درد
دیوانه وار وسلسله در پا گذشته ایم
ای روزگار برما از این چند روز عمر
منت منه که ما زتمنا گذشته ایم
بهادر یگانه
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: