کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

بگذار که باران بشوم

.
بگذار که باران بشوم، سخت ببارم
مثل تن بیمار تو بر تخت، ببارم

از فقر‌لبت، وعده‌ی اقرار بگیرم
یک نیمه شبی ازبدنت(زار) بگیرم

دردست ،تنت از وطنش کام نگیرد
زخم وطنش لحظه ای آرام نگیرد

بیدارشو‌ ازخواب زمستانی وسردت
نبضت‌‌شده آرام دراین وقت نبردت

من،آرش تو‌، کاوه‌ی تو،زال تو باشم
خوشحال‌شوی،بنده‌ی‌آن‌حال‌توباشم

سردست، تنت یخ‌زده بیدارشو‌از خواب
دردت به سرم! می‌گذرد این شب بی‌تاب

من آب شوم خشکی سال تو نبینم
من کور شوم تلخی فال تو نبینم

از سفره‌ی خالی تو و رنج عیانت
از کودک‌و‌ مرد و زن و‌احوال کیانت

بگذار که فریاد شوم اوج بگیرم
دریا شوم و از تن تو موج بگیرم

من کوه‌کن قصه‌ی شیرین تو باشم
دردت به سرم!مرهم دیرین تو‌باشم

ایران من ای خسته‌ترین مادر تاریخ
جامانده میان کف دستت اثر میخ

بگذار که باران بشوم سخت ببارم
مثل تن بیمار تو بر تخت، ببارم ...


#هیلا_صدیقی

 



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۲۰ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)