کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

عهد عشق

دوباره یک نفر آمد مرا به هم زد و رفت

و سرنوشت مرا با جنون رقم زد و رفت


کسی که مثل همه گفت : "دوستت دارم"

درست مثل همه، آمد و به هم زد و رفت


درست مثل همه، بی مقدمه از راه ...

رسید و سنگ بر آئینه ی دلم زد و رفت


مرا سپرد به کابوس ها، به هر چه محال

به لحظه های من اینگونه رنگ غم زد و رفت


کسی که برکه ی آرامش مرا  ... آشفت

به هستی ام - که نبود - آتش عدم زد و رفت


تمام حرف من این است : آخر اینگونه

چگونه می شود از عهد عشق دم زد و رفت


... سید جعفر عزیزی ...



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۷:۲۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)