شعر رفتن باقر جان
انکه باید سوزدو سازد منم
مزارم راگل افشان کن تو ای خواهر که من مردم
دگر پیشت نمی ایم تو را از یاد من بردم
حلالم کن تو ای خواهر حلالم کن برادر جان
به خواهر گو ببندد حجله عیشی برای من
جواب خواهر
حجله ات از گل ببندم یا بگوییم رود و رود
سدر و یا کافور بیارم یا بگوییم رودو رود
این جوان من خرامان میرود
تازه داماد از تنش جان میرود
باقر من روح و ریحان من است
او عزیزو جان و جانان من است
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: