کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

قصه

قصه از آنجا آغاز شد که خودت میدانی

از نیکی تو و از کمی من

 

همیشه نگران چیزی بودم

نگران تو

زیرا من چونان تو پاک نبودم

اما توحتی  پاکتر از آنی بودی که من می پنداشتم

و می ترسیدم که نکند که تورا بیازارم

 

میدانی گُل و خار نیز چنین اند

که خار

با همه بدی و تندی خویش

قادر به آزار گُل خویش نیست

آری من نیز خار گُلی چون تو بودم

و به پست بودنم در کنار تو افتخار میکردم

 

حال ای گل من

عاشق کمترین تو

بدان امید دل بسته است

که دامان از گناهان گذشته خویش شسته

وسپس خدای را شاکر باشد که لایق تو گشته

پس تو نیز بر گناهان و قصورات  گذشته من چشم پوش

تا بر پاکی ات آیتی دیگرباشی

 

خدای را شکر

خدای را شکر

که تورا و مرا آفرید

و خدای را شکر

خدای را تا ابد شکر

 

که با من

آنگونه نکرد که شایسته آنم

بلکه چنان کرد که شایسته رحمت اوست

 



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۵۳:۳۴ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)