کریمی مشاور بیمه کریمی مشاور بیمه .

کریمی مشاور بیمه

داستان انگیزشی/14

یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت می‏کرد و سخت می‏نالید. گفت: «خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟» گفت: «البته که نه. دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی‏کنم.» گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می‏کنی؟» گفت: «نه.» گفت: «گوش و دست و پای خود را چطور؟» گفت: «هرگز.» گفت: «پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شکایت داری و گله می‏کنی؟! بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری از مردمان عوض کنی و خود را خوش‏تر و خوش‌بخت‏تر از بسیاری از انسان‏های اطراف خود می‏بینی. پس آنچه تو را داده‏اند، بسی بیش‏تر از آن است که دیگران را داده‏اند و تو هنوز شکر این همه را به جای نیاورده، خواهان نعمت بیش‏تری هستی!»



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۱:۳۳ توسط:ابوالقاسم کریمی موضوع: نظرات (0)